صابون
صابون بیمار جنسیست، گوشهای لمیده به انتظار.
صابون هر لحظه، در انتظارِ کثیفتتر هر چه، همخوابگی درازترِ انگشتانِ توست.
صابون بهای با بدنت بودن را با بدنش میدهد، با تنش، با میلیمترهای زندگیاش.
صابون انزال است؛ کف است؛ ارگازم ناتمامِ بودن؛ کفیدنِ ازلیابدی.
صابون، ارضایِ ناتمامِ منتظرِ دوبارهیِ دستانتْ تا مرگ.
صابون از کفبازی چرکین انگشتهای اولت،
تا آخرین اتم منزهاش به دنیا میآید.
صابون تولد است.
صابون مالیخولیای مقدسمآب شهوت است.
صابون مرگ است.
صابون خودکشیست به خودارضایی تا مرگ،
در هر آبچالی که از دست ناپاکِ لیزِ تو رها شود.
اشعار بیشتر از ایرج فرشته را در آدرس های زیر بخوانید و گوش دهید: